غزلغزل، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره
گیسوی منگیسوی من، تا این لحظه: 6 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره

غزل زندگی

تختخواب

سلام عزیز مامان سلام عشقم غزلم، عزیزم، شما از روز تولدت تا روز تولد چهار سالگیت پیش مامان می خوابیدی و مامان هم هیچ اقدامی واسه جدا کردن رختخواب شما انجام نمیداد، هر کس میگفت میگفتم حالا جداش میکنم. غزلم خیلی از این قضیه میترسیدم همش با خودم فکر میکردم اگه ی چیزی بخواد من نفهمم- اگه خواب بد ببینه بترسه من ندونم - اگه آب دهنش بپره گلوش - اگه پتوش بره کنار... خلاصه هزار تا اگر دیگه هر کس میگفت مثلا ی سالگی بچم رو جدا خوابوندم کلی واسش استدلال می آوردم که کار اشتباهی کرده و هنوزم اعتقادم بر اینه که زیر دو و نیم  سالگی جدا خوابوندن بچه اشتباه است و راجع بهش کلی تحقیق کردم (مراجع دینی و روانشناسی) خلاصه اینکه شما روی تخ...
9 آذر 1392

حرف زدن 4

سلام عزیز مامان سلام قربون شکل ماهت برم         به نظر میاد این آخرین پستی باشه که راجع به حرف زدنت میذارم چون دیگه ماشاءاله همه حرفات رو داری یکی یکی درست تلفظ میکنی! فقط هنوزم که هنوزه "گ" رو "د" میگی و "ک" رو "ت"     قربون حرف زدنت برم نمیدونی وقتی میگفتی داشق (قاشق) ما چه ذوقی میکردیم ولی حالا میگی: مامان! من نی نی بودم به قاشق میدوفتم (میگفتم) چی؟ عزیزمامان! باورت نمیشه که این سوالو کی ازم پرسیدی؟!! همش ی ربع بود که یاد گرفته بودی بگی قاشق     کچل: چچل عطسه: اچه کوچولو: خوچولو گردنبند: بم بم بند بشقاب: دوشباق، قوشقاب   &...
22 خرداد 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به غزل زندگی می باشد